طیب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار» ثبت شده است

۰۸تیر

بی تو ای جان جهان ، جان و جهان را چه کنم؟

خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟


ماه شعبان ورجب، نم نم اشکی شد و رفت

خانه ابری ست خدایا ! رمضان را چه کنم؟


شانه بر زلف دعا می زنم و می گریم

موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟


صاحب " حیّ علی ... "! لقمه ی نوری برسان

سحر از راه رسیده ست، اذان را چه کنم؟


کاتبان تو مرا خطّ امانی دادند

کشته ی خال توام ، خط امان را چه کنم؟


کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان

پیش تقوای عیان، جرم نهان را چه کنم؟


کاش می شد که سبک تر شوم از سایه ی خویش

آفتابا تو بگو! خواب گران را چه کنم؟


زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است

وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟


رنجه از طعنه ی پیران پریشان نشدم

با چهل چله جنون پند جوان را چه کنم؟


غرقه ی موج رجز، گم شده ی بحر رمل

سینه خالی ز معانی ست ، بیان را چه کنم؟


علیرضا قزوه